علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشت با این دل شب
شب ز اسرار علی، آگاه است دل شب محرم سرّ الله است
شب علی دید به نزدیکی دید گر چه او نیز به تاریکی دید
شاه را دید به نوشینی خواب روی بر سینه دیوار خراب
قلعهبانی که به قصر افلاک سر دهد ناله زندانی خاک
اشکباری که چو شمع بیزار میفشاند زر و میگرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید در و دیوار به زنهار آید
کلماتش چو در آویزه گوش مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینه آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت
روزهداری که به مُهر اسحار بشکند نان جوین افطار
ناشناسی که به تاریکی شب میبرد نان یتیمان عرب
تا نشد پردگی آن سرّ جلی نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال پر راز میکند در ابدیت پرواز
شهسواری که به برق شمشیر در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تأثیر حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در که علی بگذرد از ما مگذر
شال میبست و ندایی مبهم که کمربند شهادت را محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار میکند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق سر به محراب عبادت منشق
میزند پس، لب او کاسه شیر میکند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهان این همه شر و همه شر ها علی بشر کیف بشر
کفن از گریه غسال خجل پیرهن از رخ وصال خجل
" محمد حسین شهریار"
لیست کل یادداشت های این وبلاگ