سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیکویی پرسش، نیمی از دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 91 بهمن 15 , ساعت 5:2 صبح

آنچه که امام صادق ع در سفارشی به عبدالله بن جندب درباره شرایط پذیرش نماز از سوی خدا می کند قابل توجه است و نشان دهنده رابطه ی مستقیم نماز با دیگر اعمال است.

ای پسر جندب..خدای-عزوجل -در یک وحی خود فرماید همانا من نماز کسی را پذیرم که در برابر بزرگواریم فروتنی کند و خود را از برای من از شهواتش باز دارد..و روزش را در ذکر من بسر آرد..و بر خلقم بزرگی نفروشد..و گرسنه را سیر کند..و برهنه را بپوشاند..و به آسیب دیده ترحم کند و غریب را جای دهد.


یکشنبه 91 بهمن 15 , ساعت 5:1 صبح

((قدر انسان))

خیز ای انسان از این خواب گران

جانب دنیای بیداری بران

در شب قدری تو قدر خود شناس

قدرت پنهان و بدر خود شناس

تا به کی غافل زقدر خویشتن

تا به کی سافل زصدر خویشتن

ای فراتر از ملک پرواز کن

بند خود خواهی زجانت باز کن

در شبی آرام و رویائی نشین

با نگاهی پاک و دریایی ببین

در میان آینه آدم نگر

اوج او در حضرت خاتم نگر

بس ملائک آمده سر جمع او

همچو پروانه به دور شمع او

ایستاده بر بلندای زمان

زیر آبی بلند آسمان

سر بلند و با شکوه و قهرمان

آمده بیرون از هر امتحان

علم الا سما ء را نیکو گرفت

پاسخش آورد ملک را در شگفت

پس ملائک جملگی در پیش او

نازل و ساجد نگر بر خویش او

هان کنون باید تو چون آدم شوی

همره معراج با خاتم شوی

ای مقام قاب قوسین ت مجال

هان مده از دست حظ این کمال

گر شناسی تو شبی قدر وجود

بس ملک آرد به سوی تو سجود

چون شب قدرت دگرگون حال شد

بهتر از هشتاد و اندی سال شد

آن شبت تا مطلع الفجرت سلام

پس سخن کوتاه باید و السلام

((شعر از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان))


یکشنبه 91 بهمن 15 , ساعت 4:59 صبح

از آدم تا خاتم

بشنو تاریخت ..حکایت می کند

از غم دوران شکایت می کند

کز نخستین دم..که آدم شد..پدید

قصه های تلخ و شیرین آفرید

بود آدم در بهشت..آرام و رام

می زدی گام همچو کبک خوشخرام

می وزید باد بهاران در برش

سایه های بید مجنون..بر سرش

زیر پایش..مخمل سبز چمن

پیش دستش..دسته های یاسمن

در کنارش چشمه های خوشگوار

در جوارش رشته های جویبار

بر فرازش طوطیان و بلبلان

از میان شاخساران..نغمه خوان

 

مر ملائک را خطاب آمد که من

خلق خواهم کرد خلقی این زمن

او خلیفه ی من بود اندر زمین

بر همه مخلوق من باشد مهین

پس ملائک ..جملگی گفتند ما

حمد می گوییم ترا اندر سما

او کند سفک دماء و هم فساد

پیش گیرد..شیوه ی کفر و عناد

گفت..رازی هست..اندر این هما

راز آنرا من بدانم ..نی شما

راست کردی قالبش را در زمان

پس دمید از روح خود ..در قلب آن

گفت..ملائک را که آنک اسجدوا

جملگی تان سجده برده پیش او

جملگی شان..سجده کرده..بی امان

غیر ابلیس..کو ابا کردی از آن

گفت..من از آتشم..او از لجن

خلقت او نیستی..برتر زمن

پس ابا کردی و استکبار او

ارزش خود را ..نمودی خوار او

او..بدیدی قالب آدم عیان

او ..ندیدی قلب  را در آن میان

او..گل آدم بدیدی..نی دلش

او تنش دیدی..ندیدی منزلش

او..تراب و طین و صلصالش بدید

او..نفخت فیه من روحی ندید

او..بدیدی پایگاه سافلین

او..ندیدی جایگاه عارفین

این گل خشک ترک خورده مبین

آن ((گل)) شاداب جان او ببین

او..بدیدی صورت قابیلیان

او..ندیدی سیرت هابیلیان

او..بدیدی کبر نمرود شمن

او..ندیدی آن خلیل بت شکن

قسمتی از مثنوی از آدم تا خاتم از آثار استاد زنده یاد محمد جواد شفیعیان


یکشنبه 91 بهمن 15 , ساعت 4:57 صبح

سوره ی عصر پیامی به..همه ی عصر ها و نسلها

 

مقدمه..

 

والعصر..

 

قسم به همیشه ی زمان..

 

که میدان آزمون ملتها و تمدنها و اندیشه ها و مکتبها و راهها و رسمها و دین ها و آیین هاست.

 

والعصر..

 

قسم به همیشه ی تاریخ..

 

که جولانگاه گسترده ی تلاشها و کوششها و کشمکش ها و گرایشها و مبارزه ها و پیامها و رهنمودهاست.

 

والعصر..

 

قسم به همیشه ی روزگار..

 

که پهنه ی جدال حق و باطل..عدل و ظلم..نور و ظلمت..خدمت و خیانت..عزت و ذلت..پاکی و پوکی..شرافت و رذالت..مردی و نامردی و ارزش و سود است.

 

آری..قسم به عصر..

 

که همه ی انسانها..در هر عصری و نسلی که باشند..در هر زمینی و زمانی که باشند..و در هر مرحله ای از علم و تمدن و فرقی و تکامل که باشند..بی هیچ تردید در نوعی خسران و نقصان..غبن و ضرر..و کاهش و فرسایش..و ضلالت و گمراهی بسر میبرند مگر..کسانی که پیام این سوره را..با همه ی ویژگیهایش دریابند..و خود را به سلاح ایمان و عمل صالح و حق  و صبر مسلح سازند..و این اصول زندگیساز و نجات بخش و کمال آفرین را ..نه به گونه ای انتزاعی..بل به شکلی منسجم و مرتبط و ارگانیک..بر سر گذشت و سرنوشت خویش حاکمیت بخشند.

 

/عصر نهضت نبوی/

 

والعصر..

 

قسم به عصر نهضت نبوی..که جلوه گاه ایمان و عمل صالح و حق و صبر..در امت نخستین  اسلام ..بود.عصری که مسلمانان پاکدل و پاکباز و پرشور صدر اسلام..پیام زندگیساز و عزت آفرین و کمال بخش این سوره را..با همه ی وجود خویش..دریافتند و در پرتو رهبری همه جانبه ی پیامبر..در مدت بیست و سه سال..یعنی که کمتر از ربع قرنی..توانایی و یارایی آنرا یافتند..که لرزه بر پیکر قدرتهای طاغوتی و امپراطوریهای قدرت طلب و ستم پیشه ی آن روز و روزگار..در شرق و غرب عالم ..بیفکنند.

 

عصری که خود ..نموداری از تحقق عینی پیام و رهنمود این سوره..و شاهدی بر اصالت و حقیقت جهان شمول آن..در مقیاس وسیعتر و گسترده ترست.  و بی جهت نبود که مسلمانان صدر اسلام..در هر ملاقاتی..به هنگام خداحافظی..دستهای خویش را بر یکدیگر می نهادند..و این سوره را بعنوان پیامی همواره زنده و سازنده..برای هم می خواندند و آنگاه از یکدیگر جدا می شدند.

 

عصری که امت مسلمان نخستین ..بر اساس رهنمودهای این سوره..مدینه ی فاضله ای-اگر چه در سرزمینی کوچک -پدید آوردند که ایثار و اخلاص از در و دیوار آن می بارید..

 

و خورشید ایمان..روشنی بخش زندگی و حرکتشان بود..

 

و عمل صالح..کار مدامشان..

 

و توصیه ی به حق..شعارشان..

 

و صبر و مقاومت..وجودشان..

 

تا آنجا که در شهادت ..بر یکدیگر پیشی می گرفتند.. و در اوج تشنگی و عطش..در میدان نبرد..جام آب را به یکدیگر احاله می کردند.

 

تجسمی بودند از کلمه ی توحید.. وتوحید کلمه.

 

نموداری بودند از ایمان و عمل صالح و حق و صبر.

 

تبلوری بودند از برادری و برابری و الفت و محبت و صفا و صداقت و پاکی و صمیمیت و یکرنگی و یکدلی.

 

عصاره ای بودند از سوره ی عصر.

 

و این واقعیت را که دیگر ملتها با هر مرامی و مسلکی و هر دین و آیینی که هستند..در نوعی خسران و نقصان ..بسر میبرند به خوبی و روشنی در می یافتند و می شناختند. و اما این شناخت و دریافت آنان را..بوضوح در سخنان زیبا و عمیق نماینده ی نخستین مهاجرین مسلمان به حبشه..یعنی جعفربن ابیطالب..می بینم که در معرفی چهره ی ناب و سیمای روشن اسلام برای فرمانروای آن کشور و اطرافیانش چه دقیق و گیرا سخن می گوید..

 

و همچنین در توضیح قاطع و صریح آن عرب بدوی پاکدل مسلمان..در برابر فرمانده متفرعن و مغرور سپاه ایران..مشاهده می کنیم..که چگونه در برابر این سوال او..که هدف شما از جهاد و مبارزه چیست؟

 

بیدرنگ با همه ی ایمان و وجودش می گوید که..

 

ما آمده ایم  تا شما را از بندگی بندگان در آوریم و بسوی پرستش الله آن خدای قادر یکتا و بیهمتا دعوت کنیم.. و از جور ادیان رهایتان سازیم و به عدل اسلام فرایتان خوانیم.

 

می بینید که چگونه مسلمانان صدر اسلام..در دوران نهضت نبوی..پیام خداوند را در سوره ی عصر..دریافته بودند..و در پی این دریافت و شناخت ..دیگر مردم دنیای آن روز را ..بروشنی در خسران و نقصان می دیدند و آنها را بندگان بندگان..و گرفتار جور ادیان..می یافتند..و هدف خود را ازدعوت و جهاد..در نجات بخشی آنها از بندگی طاغوتها و رهانیدن آنها از جورو ستم دین ها و آیین ها و خسران های دیگر اعلام می کردند.. و اسلام را بعنوان مکتبی آزادی بخش و نجات دهنده ی انسان از بندگی و بردگی و جور و ستم ..معرفی می نمودند.

 

/عصر حکومت مهدی(عج)/

 

والعصر..

 

قسم به عصر حکومت مهدی..عصر رهایی نهایی انسان..از خسران و نقصان و کاهش و فرسایش.

 

عصر فروریختن همه ی نظامهای سلطه گر و ارزشهای طاغوتی.عصر آزادی راستین انسان از انواع بندگیها و بردگیها و ستم ها و بیدادها.عصر تجلی ایمان و عمل صالح و حق و صبر در امت واحد جهانی.عصر شکوفایی و بالندگی آزاد همه ی استعدادهای انسانی.عصر پیشوایی مستضعفین..وارثین راستین زمین.عصر ورائت و حاکمیت بندگان صالح خداوند..بر پهنه ی زمان.

 

عصر نجات غایی انسان از انواع استبداد ..استثمار..استحمار..استخفات..استعباد و نهایتا استضعاف.

 

عصر رستن راستین انسان از خسران فرهنگی..خسران اقتصادی..خسران اجتماعی..خسران سیاسی..خسران نظامی..خسران انسانی..خسران اخلاقی..و دیگر خسران ها و نقصان ها.

 

عصر/عصاره ها..فشرده ها..سختی ها/

 

والعصر..

 

و اگر عصر را از ریشه ی عصاره بمعنای چکیده و نتیجه بگیریم..در این صورت عصر در رابطه با کلیت مفهوم و پیام سوره تلمیحی زیبا و عمیق به چکیده ی همه ی تجربیات انسانها..و عصاره ی همه ی اندیشه ها و تلاشها و کنجکاویهای بشریت برای رهایی.. و چگونگی رستن راستین از خسران و زیانکاری انسان..خواهد داشت..و در این صورت سوره ی عصر و بویژه واژه ی عصر چنین معنا و مفهومی ..می یابد که..

 

قسم به عصاره ی همه ی اندیشه ها و تلاشهای خالصانه و صادقانه و پاک و مقدسی..که در طول تاریخ..برای رهایی انسان از خسران و زیانکاری صورت گرفته ..و همچنان می گیرد.

 

قسم به چکیده ی تجربیات همه ی آزادگان تاریخ که برای نجات انسان و انسانیت..از خسران و زیانکاری کوشیدند.. و همچنان می کوشند.

 

قسم به حاصل همه ی دستاورد های فرزانگان و اصلاحگران راستین تاریخ که برای آزادی انسان از بندهای خسران تلاش کردند و همچنان می کنند.

 

قسم به همه ی شهیدان تاریخ.. و همه ی شهادتهای زندگی-آفرین و حرکت بخش و حماسه ساز.

 

قسم به همه ی مجاهدان راه حق و مجاهدتهای پیگیر آنها در بستر تاریخ.

 

قسم به همه ی زندانیان آزاده ی اعصار و دردها و رنجهای آنها.

 

قسم به همه ی شکنجه دیدگان راه خدا و شکنجه های توانفرسایی که دیده اند.

 

قسم به همه ی تبعید شدگان راه ایمان و حقیقت..و غربتها و آواره گیهای آنها.

 

قسم به همه ی ناله های از دل برخاسته پدران و مادران و برادران و خواهران و همسران و فرزندان داغدیده ی دلسوخته ی شهیدان.

 

قسم به مظلومیتها و محرومیتهای همه ی محرومین و مستضعفین  روزگاران.

 

قسم به همه ی خونهای بناحق ریخته ی پاکان بر پهنه ی میدان-های تیر و آسفالتهای خیابان ها  و سنگفرشها ی کوچه ها به ضرب شمشیرها و گلوله ها و رگبار مسلسل ها.

 

قسم به مرکب عالمان مسئول که برتر از خون شهیدان ست.و قلم رهروان جاده ی ایمان که رسواگر طاغوتیان در طول روزگاران ست..و بیان خطیبان حقیقت گوی..که افشاگر مظالم ستمگران ست.

 

قسم به  همه  ی ارزشهای بزرگ خدایی و انسانی که در ((لیله القدر))های تاریخ پدیدار گشته اند و پدیدار خواهند گشت.

 

آری..قسم به همه ی اینها که در پیام خداوند با واژه ی پر معنا و پربار ((عصر))مورد قسم خداوندی قرار گرفته است.

 

آری قسم به عصر .با این بار فرهنگی عظیمش..قسم به عصر ..با این معانی شگفت آفرینش..قسم به عصر..با این حقایق مکنونش..قسم به عصر..با این چشم انداز وسیعش..که چه؟

 

که همه ی انسانها در همه ی روزگاران در خسران و زیانکاری غرقند و خود نمی دانندمگر..

 

آری مگر ..آن انسانهایی که به دین خداوندی ((اسلام))ایمان آوردند و عمل صالح و حق و صبر را به معنای راستین آنها تجلی بخشیدند.

 

و دیگران هر که باشند.. و هر جا که باشند.. و با هر مرامی که باشند.. و با هر ادعائی که باشند ..در نوعی خسران و نقصانند. و عینی ترین گواه بر این مدعا..عصر و نسل خودمان ست که از پرحادثه ترین اعصار گذشته ی تاریخ انسان ست.

 

/ان الانسان لفی خسر/

 

ارزشهای وجودیشان چونان بلورهای یخ آب می شود..استعداد هایشان و لحظه لحظه حیاتشان-نا خواسته و نا آگاهانه -هدر می رود..و این خسران و نقصان و کاهش و فرسایش انسان خاص یک عصر و نسل نیست..ویژه ی زمین و زمان معینی نیست..در رابطه با یک دوران مشخص نیست..بلکه این خسران در هر عصری و نسلی..و در هر زمینی و زمانی..تا ظهور مهدی که تجلی گسترده ی ایمان و عمل صالح و حق و صبر در امت واحده ی جهانی در مقیاسی بس وسیع است همچنان مشهود ست.نهایت در هر عصری بگونه ای و در هر نسلی بشکلی.

 

 از..زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان


یکشنبه 91 بهمن 15 , ساعت 4:54 صبح

شاید یکی از راههای شناخت صفات و روحیات یک فرد..هنگامی می باشد که با مرگ..روبرو می شود.

و از این مهمتر آن لحظه ای است که در آخرین دقایق زندگی با قاتل خود روبرو می گردد.

علی پیشوای فکری و مذهبی و سیاسی..در سال 40هجری..بدست ابن ملجم..یکی از متعصبین قشری..شهید

می شود.او از نزدیک شاهد مرگ عثمان و تبعات سیاسی آن بوده است.او دیده است که مرگ عثمان..باعث

بوجود آمدن بحران سیاسی و اجتماعی در میان امت مسلمان..گردید.و در اثر این مرگ..هزاران نفر..بخاک و خون

غلطیدند.او بخوبی می داند که کشته شدن یک رهبر..تا چه اندازه..جامعه را به آشوب می کشاند..و هزاران فرد بیگناه

در اثر این مرگ..کشته و مجروح خواهند شد.اینست که..در آخرین لحظات حیات پرثمر و پر افتخار خود..به شهادت خود

جنبه ی فردی داده و از پیش جلوی استفاده ی سیاسی آنرا می گیرد و می گوید..فرزندان عبدلمطلب نمی توانم شما را غرقه در خون

مسلمین ببینم در حالی که شعار می دهید ..امیر مومنان کشته شد..هشدار!به هیچ وجه نباید جز قاتل من کشته شود..دقت کنید ..تا زمانی

که در اثر این ضربت مردم..پس آنگاه ضربه ای در ازای ضربه اش به او بزنید.اما مباد که اندام هایش را قطعه قطعه کنید!

چرا که از رسول خدا شنیدم که فرمود..مبادا!اندام موجود زنده یا مرده را تکه تکه کنید..اگر چه سگ درنده و هار باشد.

او حتی از این هم بالاتر میرود..لحظاتی تامل می کند ..تا خشم و احساسات دوستان و یارانش فرو نشیند و آنگاه می گوید..اگر قاتلم

را ببخشم..این موجب نزدیکی ام به خداست..برای شما نیز بخشش ارزنده است.پس ببخشایید!مگر دوست نمی دارید که خدا شما را

بیامرزد؟...راستی در کجای تاریخ..چنین نمونه ای را سراغ داریم.راستی این نوع انتخاب و این نوع برخورد..از چه جهان بینی و تلقی ای..نشات

گرفته و منشاء انسانی آن کدام ست؟شاید عمیقترین جمله ای را که در تاریخ بشر برای حفظ ارزشهای بشری و حقوق انسانی..و تنظیم

روابط میان انسان ها..عنوان شده است..و در عین حال نشان دهنده ی شیوه ی تفکر نویسنده ی آن است از قلم علی تراوش کرده است.

آنجا که به فرزند گرامی اش..امام حسن می نویسد..فرزند !خودت را میان خود و دیگری میزان قرار ده! و بنابر این برای دیگران

آنرا بپسند که برای خود می پسندی..و آنچه را که دوست نمی داری برای دیگران نیز نپسند..و همچنان که دوست نداری به تو ظلم شود..

تو هم به دیگران ظلم مکن.و آنگونه که به نیکی مردمان امیدواری..تو هم به آنان نیکی کن.//

آری اینست خاستگاه انسانی.. و علت اصلی و اساسی بینش انقلابی و توحیدی علی.او به خاطر خدا به انسان عشق می ورزد.و بر این اساس آن رابطه

متقابل و دو طرفه را که نگهدارنده ی اساس اجتماع بشری است..توضیح می دهد و سفارش می کند.

 

از کتاب حکومت در نگاه علی(ع)-از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ